نیمه پنهان زندگی قاتل ستایش!

17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند و حالا او قاتل ستایش است.
کد خبر: ۵۶۸۶۵
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار:۰۵ آبان ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۰ - 27 October 2017
به گزارش روزپلاس؛ نمی‌شود دورش انداخت توی پستوی خاطرات دور و محو. این خانه و این دیوارها گواهی می‌دهند. آن دردها و گریه‌های بلند که به هوا رفت و هی چرخ خورد و چرخ خورد، بعد از 17 سال در گوش طنین می‌اندازد. همه اینها همچنان حی و حاضرند و هنوز اقرار می‌کنند که امیرحسین در همین حوالی، در یکی از روزهای سه‌ماهگی‌اش، تشنج کرد. تب شدیدی که به تشنج ختم شد و تمام زندگی‌اش را نشانه گرفت.

«سه‌ ماهش بود که تب شدید کرد و بعدش تشنج؛ یکی از رگ‌های مغزش داشت پاره می‌شد که سریع رسوندیمش بیمارستان وگرنه فلج می‌شد.» دردی که برای امیرحسین از در ناسازگاری وارد شد. «یکی از گوش‌هایش کم‌شنوا شد، یکی از پاهایش کج شد و به شدت پرخاشگر و همزمان گوشه‌گیر شد. مدرسه که می‌رفت معلم‌هاش می‌گفتن پای بچه‌تون کجه؛ می‌گفتم از بچگی اینجوری شده و نمی‌شه کاری کرد. اعصابشم کلا نمی‌کشید، خیلی زود عصبی می‌شد. ما هیچ‌وقت باهاش کل‌کل نمی‌کردیم.» روایت‌ها برای رقیه است؛ مادر امیرحسین. «حالا همه‌جا قاتل ستایش صدایش می‌کنند.»

17 سال از کشاکش دردی که سه‌ماهگی امیرحسین را تلخ کرد می‌گذرد اما ردش باقی مانده؛ ردی که بر جسم، روان و تمام امیرحسین خط انداخته و از هرچیزی گذر کرده تا امیرحسین را تلخ بزرگ کند. از خیرآبادی که کودکی‌اش را زهر کرده، از پدر و مادری که تربیتش را بلد نبودند و در آخر امیرحسینی که با شدیدترین نوع خشونت، فریاد کشیده است.

«کلاس اول؛ از بقیه بچه‌ها جداش کردن»
رقیه آنقدر زل زده به انعکاس عکس امیرحسین در شیشه‌ تلوزیونی که برنامه کودک پخش می‌کند که رقیق شده است. غم در خانه رقیه رقیق است. صدای خنده‌ها و شیطنت‌های نوه‌ها هست اما مرثیه روزمرگی‌ها زور بیشتری دارد. «بعد از اون تشنج اینجوری شد؛ کلاس اول هم که بود از بچه‌ها جداش کردن و گفتن اعصابش به بقیه بچه‌های کلاس نمی‌کشه. نمی‌تونه با بچه‌ها تو یک کلاس باشه. کاری هم به کسی نداشت‌ها، خیلی گوشه‌گیر بود و دوستی نداشت.»
اولین تجربه امیرحسین از مدرسه جدایی بوده است. مدیر و ناظم و معلمی که بی‌توجه به کودکیِ امیرحسین، جدایی‌اش را راحت‌ترین و بی‌دردسرترین راه دیده‌اند. معلم و سیستم فشل آموزشی‌ای که یک‌ سر این اتفاق تلخ هستند و مقصری که ریشه بسیاری از این دردهاست. «وقتی فهمید از بچه‌ها جداش کردن خیلی ناراحت شد؛ می‌گفت من چه فرقی با بقیه دارم که من رو جدا کردن؟ حرف معلم‌ها هم این بود که چون گاهی وقت‌ها پرخاش می‌کنه و گاهی وقت‌ها گوشه‌گیره نمی‌تونه پیش بچه‌ها باشه و باید بره یک مدرسه دیگه. ما هم بردیمش مدرسه غیرانتفاعی.»
حذف؛ راهکار سیستم آموزشی برای امیرحسین بوده است؛ که می‌شد جایگزین دیگری داشته باشد و حالا امیرحسین در تکاپوی انتخاب رشته‌اش باشد. «مدرسه غیرانتفاعی هم که بردمش گفتن معدلش پایینه و باید دوباره کلاس اول رو بخونه؛ امیرحسین دو سال کلاس اول رو خوند. این چیزها خیلی عصبانیش می‌کرد.» می‌شد دل داد به دلش و آرامش کرد. ولی نشد.

همیشه کنترلش می‌کردم، حواسم بهش بود
زمان از روی هر چیزی عبور می‌کند، هر چیزی را به سمت فراموشی می‌کشاند الا تاسیان را. تاسیان خودش را می‌چسباند به دیوارها، به راه‌پله، به دسته‌های مبل، به کلیدهای برق حتی. روایت حالا برای اتاقی است که قرار بود روزی خانه امیرحسین شود برای دامادی‌اش. روایت برای اتاقی است که امیرحسین در آن فریاد کشیده است.
رقیه اینها را چشم‌بسته روایت می‌کند؛ یک سال است که چشم‌هایش این اتاق را نمی‌بیند. خانه‌ای خالی در طبقه دوم که احتمالا غم را به پایین سرریز کرده است. «اتاق امیرحسین تو همین خونه بود؛ همه کاراش رو تو همین خونه و اتاق می‌کرد. ما عید می‌خواستیم خونه رو تعمیر کنیم ده روز وسایلش رو بردیم طبقه بالا. قرار نبود اتاقش اونجا باشه. فقط تو تعمیراتی که داشتیم ده روز وسایلش رو بردیم بالا که از مدرسه میاد راحت باشه. این ده روز که بنایی داشتیم و وسایلش رو بردیم بالا، کنترلش از دستمون در رفت. کنترلش از دستمون در رفت؛ همان چیزی که چطور بزرگ شدن امیرحسین را روایت می‌کند.»
«من خیلی حواسم به امیرحسین بود و همیشه کنترلش می‌کردم. در حدی که مدیر مدرسه بهم می‌گفت بیش از حد داری مراقبت می‌کنی. تمام کارهاش رو از مدیر مدرسه می‌پرسیدم، کیف و موبایلش رو چک می‌کردم بدون اینکه بفهمه، نمی‌ذاشتم خیلی با دوست‌هاش بره بیرون. هیچی از این بچه ندیدم که بخوام شک کنم که ممکنه این کار رو بکنه.»
پدر و مادری که بهترین تربیت را در محدودکردن امیرحسین دیده‌اند و به بهانه نگرانی هر لحظه او را در چارچوبی نگه داشته‌اند. تربیت غلطی که یک‌ سر دیگر این اتفاق تلخ است و شاید تلخ‌تر؛ اینکه مقصری نمی‌توان پیدا کرد. برای پدر و مادری که کودکی‌های خودشان نیز در خیرآباد گذشته است. «پدر امیرحسین خیلی کار می‌کرد و تقریبا خیلی کم بچه‌ها رو می‌دید، رابطه‌اش با امیرحسین کم بود و با من بیشتر در ارتباط بود.»
پدری که نبوده و وقت بودنش در نگاه امیرحسین آرامِ جانش نبوده است. «هرچی بهش می‌گیم با کیا بودی که اینکارو کردی، می‌گه بودن ولی نمی‌شناسینشون. هیچی به ما نمی‌گه، به هیچ‌کس هیچی نمی‌گه.»

درد چندبرابری برای خیرآباد ِ در حاشیه؛ «همه‌تفریح‌ش گوشی‌وموبایل بود»
بار سنگینی واهمه‌ها و ترس‌هایی که بر جان خانواده امیرحسین افتاده، خزیده در تورهای سبز رنگی که با آجیل و شکلات به هم گره خورده و انتظار معجزه دارد. جنگ رقیه با خودش؛ که لابلای تمام این روزها بخزد و زندگی کند. «امیرحسین هیچ تفریحی نداشت؛ همه تفریحش گوشی و موبایل بود. خیرآباد یک پارک درست حسابی برای بچه‌ها نداره. تفریحاتش هم کارای فنی بود؛ هرچی تو خونه خراب می‌شد امیرحسین درست می‌کرد.»
یک سر دیگر این اتفاق خیرآباد است. خیرآباد سبز نیست؛ از تمام آن باغ‌ها و سبزی‌ها، بیابان مانده. محله‌ای در حاشیه شهر که ضعف آموزش و حمایت روانی از کودکان در مدارس بیشتر از شهر حس می‌شود؛ در حالی که به‌خاطر شکل زندگی مردم در خیرآباد و آسیب‌پذیری آنها، حمایت‌های مشاوره‌ای و روانی باید به حداکثر برسد. در این شرایط هم که ضعف مشاوره در کل سیستم آموزشی وجود دارد، بیشترین آسیب در مناطق حاشیه‌نشین بروز پیدا می‌کند. در واقع در این مناطق است که به خاطر شکل زندگی‌های کارگری، تعداد زیاد مهاجرین و .. این زخم سر باز می‌کند.
«بی‌قراری‌هاش از همون بچگی بود. قرص‌ها رو از 7 سالگی بهش می‌دادم و دکتر گفته بود تا 20 سالگی باید ادامه بده. کلا سازگار نبود، با هیچ‌کس نمی‌ساخت. فقط با یکی از خواهرهاش که 20 سالشه خوب بود و باهم می‌ساختن؛ 4 سال باهم فرق داشتن و هروقت پیش اون بود اعصابش آروم بود. سه تا خواهر داره که همشون زود ازدواج کردن.»
امیرحسین در سه سال دوران کودکی‌اش تنها شده است؛ خواهر اولش در 15 سالگی، خواهر دوم 16 و خواهر سوم در 17 سالگی ازدواج کرده و رفته‌اند؛ وقتی امیرحسین در اوج روزهای کودکی‌اش بوده است. «تو فامیل هم خیلی دوست و آشنایی نداشت؛ به‌خاطر اینکه سه تا دختر داشتم و اکثر فامیل‌ها پسر بودن، رفت‌و‌آمد زیادی نداشتیم. می‌گفتم دخترخاله پسرخاله یک وقت شوخی‌ای باهم نکنن دردسری درست بشه.»
خانواده‌ای سنتی با روش تربیتی کنترل و محدودکننده. «امیرحسین فقط یک دوست صمیمی داشت. بعد از این ماجرا ولی سجاد رفت. یک روز بهش گفتم تو و امیرحسین اینقدر باهم رفیق بودین؛ نباید یک حالی ازش بپرسی؟ سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم.»

رفیق فابریک امیرحسین: مثل برادر بودیم با هم
«سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم؛ اما وقتی اون اتفاق افتاد سجاد دیگه خبری ازش نشد.» تنها رفیق امیرحسین حالا یک سالی می‌شود که نیست و سوال‌های رقیه را با سکوت جواب می‌دهد. این روایت اما از زبان سجاد است؛ صمیمی‌ترین رفیق امیرحسین که هنوز آن اتفاق را باور نکرده است. «بچه خیلی ساکتی بود، سرش تو کار خودش بود. کاری هم به کار کسی نداشت. اصلا اهل دعوا و این چیزها نبود. وقتی این کارو کرد خیلی از دستش ناراحت و عصبی شدم؛ هنوز هم باورم نمی‌شه امیر بچه به این ساکتی چرا اینکارو کرد؟»
سجاد از تفریحاتشان که می‌گوید به سکوت می‌رسد. از اینکه تفریحی در خیرآباد نداشتند و دور زدن در خیابان‌ها و نصب سیستم و نجاری سرگرمی‌شان بوده است. در خیرآباد هیچ پارکی برای بچه‌ها نیست؛ سرگرمی و تفریح بچه‌ها پرسه‌زدن در خیابان‌ها و بازی‌ با گوشی و تبلت‌هاست.
در نبود هیچ جای تفریحی اما، باشگاه بیلیارد و گیم‌نت‌ در خیرآباد هست. مکان‌هایی که در شهرها هم تا حدودی برای مردم با گارد همراه است و طبعا در خیرآباد که محله‌ای با بافت سنتی و مذهبی است این گارد بیشتر وجود دارد. «امیرحسین همیشه می‌گفت بابام زیاد بهم گیر می‌ده و نمی‌ذاره برم بیرون؛ ولی من همیشه باهاش شوخی می‌کردم و نمی‌ذاشتم ناراحت بمونه.»
سجاد،پناه امیرحسین بوده؛ در شرایطی که هیچ کسی را برای اعتماد و دلگرمی نداشته سجاد رفیقش بوده است. امیرحسین با سجاد، آرام بوده و خبری از پرخاش‌ها و عصبانیت‌ها نبوده است. «تنها رفیقش سجاد بود که باباش هرکاری می‌کرد تا باهاش رفت‌و‌آمد نکنه؛ ولی یجوری که باباش نفهمه با هم می‌رفتن بیرون.» اینجا را رقیه روایت می‌کند و از نگرانی‌اش نسبت به امیرحسین می‌گوید، از اینکه همیشه مراقبش بوده است.

حالش خوب نیست
حال امیرحسین خوب نیست و تمام این روایت‌ها هم برای همین است. حال هیچ بازمانده‌ای بعد از آن اتفاق تلخ خوب نیست. صفیه (مادر ستایش) و رقیه که مادران بازمانده این اتفاق‌اند، خواهرها و برادرها و پدرها و .. دردی که هر لحظه تزریق می‌شود. «از وقتی که امیرحسین رفته حال هیچ‌کدوم بچه‌ها خوب نیست؛ همه دخترام با همسراشون به مشکل خوردن. نوه‌هام رو هم توی مدرسه خیلی اذیت می‌کنن؛ کافیه بفهمن یه نسبتی با پورجعفرها دارن. دائم از امیرحسین می‌گن و اذیتشون می‌کنن. خانواده هم که هیچی .. بعد از این ماجرا تمام فامیل با ما قطع رابطه کردن؛ خیلی ازشون خواهش کردیم که برن رضایت بگیرن ولی فایده‌ای نداشت.»
نبودن امیرحسین اما حال هیچ‌کدام از این بازمانده‌ها را خوب نمی‌کند. فهیمه حسینی، مددکار امیرحسین در کانون بوده است اما درباره بیماری دقیق او چیزی نمی‌داند و همه گفته‌هایش بر اساس احتمالات است. نه تنها او که روانشناس امیرحسین نیز اطلاعات دقیقی ندارد.
حسینی درباره وضعیت امیرحسین می‌گوید: «بیماری‌اش محرز است و دائما دارو می‌گرفت. امیرحسین وضعیت روانی و شناختی آشفته‌ای دارد که احتمال بیماری دوقطبی و شیزوفرنی داده شده است. در کنار بیماری امیرحسین نحوه تربیت و بزرگ‌شدنش و جایی که زندگی می‌کرده نیز تاثیر بسیار زیادی در این اتفاق داشته است.»
ملیحه بیهقی روانشناس امیرحسین هم می‌گوید: «امیرحسین به شدت درونگراست و ارتباطی با دیگران برقرار نمی‌کند. در واقع اختلال شخصیتی که امیرحسین دارد باعث شده ناقض قوانین و نظم موجود باشد. امیرحسین در رفتارهایش ناسازگار است و بی‌شک تربیت خانواده و عوامل بسیار دیگر بر این ناسازگاری تاثیر می‌گذارد.» این احتمالات اما قطعی نیست؛ آن چیزی که قطعی است حال بد امیرحسین است که با نبودنش خوب نمی‌شود.



خبرآنلاین
سایر اخبار
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۶۴
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۸/۰۷
0
3
تو رو خدا با این مظوم نمایی ها نخوایید که خون یک دختر معصوم پایمال بشه!!!
خدایا پناه بر تو
reza
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۰۸
0
1
زودتر خلاصش كنيد اين جانور را
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۰۸
0
1
که چه مجازات قتل عمد قصاص است و برای همه یکسان است
ارسال نظر
روایت تصویری
نگاه دوم
پیشنهاد سردبیر
پربازدیدها

شهادت حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه در حادثه سقوط بالگرد حامل رئیس‌جمهور + زندگی‌نامه

شرایط سخت و پیچیده است/ دعا کنید

امیرعبداللهیان مزدش را گرفت/ سه شنبه آخرین دیدار نمایندگان با وزیر بود/ از اقتدار دیپلماسی تا همدلی وزیر با پارلمان

نحوه انتخاب سرپرست وزارت امور خارجه

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «رئیسی عزیز خستگی نمی‌شناخت»/ اعلام پنج روز عزای عمومی

دلنوشته دختر شهید رکن‌آبادی برای امیرعبداللهیان/ شهادت به نامت می‌آید

بازی‌های هفته بیست و هشتم لیگ برتر به تعویق افتاد

جلسه شورای معاونین وزارت خارجه به ریاست باقری

قیمت دلار دوباره ریخت/ نرخ جدید دلار در بازار را ببینید

با دستور مخبر؛ علی باقری مسئول کمیته روابط امور خارجه دولت شد

جای خالی آیت الله رئیسی/ قالیباف، محسنی اژه ای و مخبر، اعضای شورای موقت ریاست جمهوری /انتخابات ریاست جمهوری چه زمانی برگزار می‌شود؟

روایت خبرنگار روزپلاس از «خلق خوش» و «خستگی ناپذیری» امیرعبداللهیان/ شهادت برازنده‌ی این دیپلمات انقلابی است

با اعلام رسمی وزارت ورزش تمام مسابقات ورزشی ایران لغو شد

جلسه فوق‌العاده هیئت‌دولت برگزار شد/ زمان و مکان تشییع پیکر رئیس جمهور و هیئت همراه متعاقباً اعلام خواهد شد/ بیانیه هیات دولت: مسیر پر افتخار آیت الله رئیسی قهرمان و خادم ملت ادامه دارد

محاکمه معاون مدرسه به جرم قتل یک زن و دو مرد

دستور مهم رئیسی درباره طلافروشان

اصناف در سال چقدر مالیات می دهند؟/ سرانه مالیات پزشکان، قنادان، طلافروشان و رستوران ها و کافه دارها در ۳ سال گذشته

ثبت نام برای فروش ۳ خودروی سایپا به تعویق افتاد | اطلاعیه‌ جدید سایپا

سفر پرحاشیه‌ پوتین به چین

رییسی: بیش از ۳۰۰ واحد راکد تولیدی در استان مازندران احیا شده است/ قدم بعدیِ آزادسازی سواحل، رهاسازی سواحل نیست؛ بلکه آبادسازی است

آمریکا در استراتژی و تاکتیک جنگی خود، شهر‌ها و ساکنان غیرنظامی آن را در تیررس قرار می‌دهد

واگذاری تراکتور با یک شرط عجیب/ قیمت تراکتور اعلام شد؟

نه خیانتی در کار بود نه هیچ‌چیز دیگر، خسته شد صبر ما / رفاقت تا همیشه پابرجاست

خاندوزی: مشکلات طلافروشان با رعایت قانون برطرف می شود/ کلیه اصناف موظف به کنار گذاشتن روش‌های سنتی و سلیقه‌محور در حوزه مالیاتی هستند

برای ریاست قالیباف بین اصولگران و مستقلین اجماع صورت می گیرد/ نظرات متفاوت نباید منجر به تفرقه و دودستگی شود

تلاش برای وایرال شدن؛ این قسمت ژیلا/ برای مجردها خواستگار میفرستیم

قانون جدید‌ کنترل اجاره مسکن/ شوخی قانونی با زخم مستاجران!

خط و نشان سردار قاآنی برای آمریکا /در شب حمله سپاه به اسرائیل ۸ ناوگروه در دریای سیاه مستقر بود تا جلوی عملیات را بگیرد

بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل بر اثر سانحه رانندگی مجروح شد

انتشار تصاویر و جزئیات جدید از فوت نیکا شاکرمی برای اولین بار/ بی آبرویی بی‌بی‌سی در پی انتشار اسناد پرونده

قانون مالیات بر عایدی سرمایه تغییرات گسترده ای داشته و صرفا اصلاح ایرادات شورای نگهبان نبوده/ این قانون برای کسانی است که می‌خواهند قدرت خریدشان را حفظ کنند

ستاره استقلال مشاور املاک خانه شد!

کارت بانکی ۶ بانک حذف می‌شود

شخصیت سالم یا ناسام؛ مساله این است؟

دلار به 1402 برگشت

روز «شنبه» به‌عنوان روز تعطیل جایگزین «پنجشنبه» تعیین شد

الحوثی: رژیم صهیونیستی بیمارستان‌های غزه را به گور‌های دسته‌جمعی تبدیل کرده است

علائم جسمانی انواع اضطراب‌/ اضطراب اجتماعی چیست؟

هواشناسی ایران۱۴۰۳/۰۲/۲۳؛هشدار نارنجی فعالیت سامانه بارشی

۲۴میلیارد دلار دولتی برای ۱۰۰وارد کننده عمده/ رانت ۴میلیارد دلاری مونتاژکاران خودرو چینی/ اختصاص ۷۰۰میلیون دلار به داریا همراه واردکننده تلفن همراه از چین/ بانک مرکزی تامین ارز را انجام داد، چرا قیمت ها ثابت نمی ماند؟ + لیست

مصوبه شورای حقوق و دستمزد باطل شد

دیوید تیلور رسماً استارت زد/عکس

نقد و سیاست